نمیدونم چرا هر شب مینویسم و خودمو اروم میکنم با نوشتن
بعضی وقتا مثل همین امشب به خودم میگم ندا امشب ننویس
قرار نیست که تا اخر فقط بنویسی
ولی نمیشه
اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم که ننویسم
به هر حال دوست دارم و نمیتونم جلوی احساساتمو بگیرم
نمیتونم اینجا ننویسم که شبو با تو تموم کردن چقدر واسم لذت بخشه
نمیتونم اخر هر نوشته ننویسم که چقدر دوست دارم
نمیتونم هر شب نگم که دلم واسه صدات تنگ شده
واسه اینکه نمیتونم از وبلاگ بگذرم،سرزنشم نکن
واسه اینکه دوست دارم سرزنشم نکن
طلوع خورشیدو وقتی دوست دارم که تو بهم صبح بخیر بگی
شبمو وقتی تموم شده میدونم که تو بهم شب بخیر بگی
مثل امشب
شکره خدا شبمون رو دوتایی باهم تمومش کردیم
شبت بخیر مهربونم
بی انداااااازه دوست دارم
Doooset Daraaam Eshghaaaaam...
برچسب : نویسنده : 2tadivooooone1730a بازدید : 12